چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۳۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
سقوط اسرائیل (یادداشت) - قسمت چهارم
در تدارک جنگ بزرگ
نکته مهم در این باب آنکه: الهیات آرماگدون مطالبى صرفا بر روى کاغذ و مفاهیمى در ذهنها و اندیشهها نیستند، بلکه چنین تبلیغ مىشود که پیروان این مکتب موظفند همۀ تلاش خود را براى عملى شدن آن به خرج دهند و از آنجا که شرط ظهور دوبارۀ مسیح علیه السّلام و تحقق صلح جهانى، بروز یک جنگ عالمگیر است دنیا براى رسیدن به صلح نهایى باید هزینه این"جنگ مقدس" را بپردازد و از آنرو که آمریکا جنگ آرماگدون را رهبرى خواهد کرد، مىبایست و حق دارد مقدمات آن را فراهم کند، پایگاههاى خود را در منطقۀ خاورمیانه و خلیجفارس توسعه دهد و بدان دلیل که نقطۀ کانونى این جنگ سرزمین فلسطین است، رژیم اسرائیل را از هر جهت تدارک و حمایت کند، عراق را اشغال نماید، سوریه و لبنان را در اختیار گیرد و ایران را تحت فشار سیاسى-اقتصادى و محاصرۀ نظامى قرار دهد.
هرچند پذیرش این معنا که رفتار خارجى آمریکا صرفا تحتتاثیر انگیزه هاى ایدئولوژیک و اعتقادى باشد قدرى دشوار مىنماید، لکن با توجه به نفوذ اندیشههاى بنیادگرایى و صهیونیسم مسیحى بر هیئت حاکمه آمریکا و به خصوص تاثیرپذیرى جمهورىخواهان و بهویژه شخص جرج دبلیو بوش از این افکار، نمىتوان سیاست خارجى آمریکا بهویژه سیاست خاور میانهاى آن را، در زمان حاکمیت جمهورىخواهان، در چارچوبى غیر از آن تحلیل نمود.
در آستانۀ سال دو هزار میلادى که"مسیحیان هزارهگرا"یعنى همان صهیونیستهاى مسیحى، انتظار ظهور عیسى مسیح را مىکشند، رژیم اسرائیل با حمایت آمریکا و پشتیبانى غرب به لبنان حمله مىکند و تا بیروت پیشروى مىنماید و جنگ داخلى در لبنان آغاز مىشود؛ در همین اثنا رژیم بعث عراق در یک توافق پنهانى با دولت آمریکا، درحالىکه حمایت همۀ رژیمهاى وابسته به آمریکا در منطقه خلیجفارس را باخود دارد، جنگ تمام عیارى را با جمهورى اسلامى ایران با انگیزۀ توقف انقلاب اسلامى آغاز مىکند، طرح آمریکایى فروپاشى شوروى که از مدتها قبل زمینههاى آن فراهم آمده است بهبار مىنشیند و امپراتورى بزرگ شوروى که در ادبیات راستهاى افراطى حاکم بر آمریکا"امپراتورى شر"نامیده مىشود، سقوط مىکند و آمریکا داعیهدار"نظم نوین جهانى" مىشود؛ در همین حال آمریکا صدام دیکتاتور عراق را که با فروپاشى شوروى بهطور کامل بهسوى آمریکا .
چرخش مىکند، وامىدارد که پس از ناکامى در جنگ با ایران، به کویت حمله کند و به دنبال ارضاى جاهطلبىهاى خود، راه را براى حضور گسترده آمریکا در خلیجفارس فراهم کند؛ آمریکا به بهانه بازپسگیرى کویت عملیات طوفان صحرا را طراحى مىکند و منطقه خلیجفارس را صحنه تاختوتاز ارتش خود و متحدان اروپائىاش قرار مىدهد؛ پایگاههاى ثابت نظامى آمریکا در کویت، عربستان، قطر، بحرین، امارات و عمان برپا مىشوند و ناوگان پنجم آمریکا رسما در خلیجفارس مستقر مىشود.
اینها همه، در دوران حاکمیت جمهورىخواهان و راستهاى افراطى به رهبرى ریگان و بوش پدر صورت مىگیرد. در زمان کلینتون و دولت دموکراتها این روند اندکى کند مىشود اما با پیروزى دوبارۀ جمهورى خواهان و ریاست جمهورى بوش (پسر) که با حمایت بىدریغ کلیساى انجیلى و لابىهاى یهود و دستکارى در آراء و دخالت دادگاه عالى بر سر کار مىآید، این روند شدت مىگیرد.
وارد هزارۀ سوم مىشویم، تب انتظار ظهور عیسى مسیح علیه السّلام با تبلیغات سرسامآور بنیادگرایان مسیحى بالا مىگیرد؛ مرحله جدید عملیات کلید مىخورد؛ به یکباره در یازده سپتامبر ٢٠٠١ برجهاى دوقلوى منهتن که پیش از آن در فیلم «مردى که فردا را مىدید» براساس پیشگویىهاى نوستر آداموس وعدۀ آن داده شده بود، بر روح و اندیشۀ مردم جهان آوار مىشود و این رمز عملیات جدید است.
از فرداى حادثۀ یازده سپتامبر (که درست ده سال قبل از آن در همین روز (یازده سپتامبر) بوش پدر نظم نوین جهانى را اعلام کرده بود (ارابۀ جنگى آمریکا به حرکت درمىآید و به بهانۀ جنگ با تروریسم به خاورمیانه لشکر مىکشد و اینبار در مرزهاى شرقى ایران، در افغانستان، اردو مىزند؛ عربده مىکشد و هماورد مىطلبد؛ از جنگ مقدس با تروریسم و قواى"شر"سخن مىگوید؛ ایران، عراق و کره شمالى را"محور شرارت"مىنامد و این همان تعبیرى است که در ادبیات کلیساى انجیلى، در طول سالهاى متمادى به ذهن مردم آمریکا و مسیحیان جهان تزریق شده و پیش از آن، در دوران جنگ سرد، علیه اتحاد جماهیر شوروى به کار رفته است.
آمریکا عملیات افغانستان را ناتمام گذاشته و با عجله، به اتکاى پایگاه هاى نظامى خود در منطقه، ارتش خود را وارد عراق مىکند و رژیم فرسوده عراق و ارتش شکستخوردۀ آن را، با یک طرح پنهانى و تبانى رسوا، حذف مىکند و آن کشور را اشغال مىنماید. رئیسجمهور آمریکا بر این اقدام خود نام"جنگ صلیبى"مىگذارد و این نشانۀ دیگرى است از ردپاى اندیشههاى صهیونیسم مسیحى در حرکت جدید آمریکا.
در جنگ آرماگدون، عراق جاىگاه ویژهاى دارد؛ در این جنگ سرزمین بابل یعنى عراق امروزى باید تصرف شود و فرات مىبایست خشک شود و نام دیگر آرماگدون، جنگ فرات است، بر این اساس سرزمین فرات بهطور کامل در اشغال چکمهپوشان آمریکا درمىآید و جنگ و کشتار امان از مردم مىرباید و آمریکا همچنان بر طبل جنگ مىکوبد.
رئیسجمهور آمریکا در این جنگ جدید صلیبى، خود را نماینده عیسى مسیح علیه السّلام معرفى مىکند! و با عبارتى که بیش از هرچیز ادبیات کشیشان انجیلى را تداعى مىکند ادعا مىنماید که عیسى مسیح علیه السّلام بر وى ظاهرشده و اوست که به او این مأموریت را سپرده است! ؟
در جنگ آرماگدون، سوریه و لبنان که خط مقدم آن جبهه به حساب مىآیند، از تعرض مصون نمىمانند؛ ارتش سوریه تحتفشار بىامان آمریکا از لبنان خارج مىشود، رفیق حریرى نخستوزیر سابق لبنان در جریان یک ترور مشکوک کشته مىشود و انگشت اتهام متوجه حکومت سوریه مىگردد. این توطئه و اتهام دخالت آن کشور در مسائل عراق و حمایت از تروریسم عراقى، سوریه را به حاشیه مىراند.
اکنون نوبت لبنان است که تاوان جاهطلبىهاى هیئت حاکمه آمریکا را بپردازد و زیر چرخهاى ماشین جنگى آرماگدون خرد شود! همۀ مقدمات براى هجوم غافلگیرانه به جنوب لبنان و سرکوب و خلعسلاح حزب الله فراهم مىشود و حتى زندانى به ظرفیت سیزده هزار نفر براى نگهدارى رزمندگان حزب الله در شمال اسرائیل آماده مىشود، اما رزمندگان حزب الله به فرماندهى سید حسن نصر الله-رهبر شجاع عربى-با ایستادگى سى و سه روزه خود ارتش مهاجم اسرائیل را زمینگیر و بینى آمریکا و حکام سرسپرده و نگونبخت عرب را که در یک توطئۀ مشترک و زبونانه قصد نابودى مقاومت اسلامى لبنان را داشتند، به خاک مىمالند.
در همین اثنا در فلسطین حادثه غیرمنتظرهاى رخ مىدهد و دولت خود گردان که تا پیشاز آن تسلیم ارادۀ آمریکا و رژیم صهیونیستى بود، در جریان یک انتخابات مردمى، به دست حماس مىافتد و کار را بر کارگردان جنگ آرماگدون دشوار مىسازد؛ براساس سناریوى جنگ آرماگدون سرزمین فلسطین و بیت المقدس باید از وجود مسلمانان که در الهیات آرماگدون "کفار"نامیده مىشوند، پاکسازى شود و حتى مسجد الاقصى و مسجد صخره که نماد اسلامى آن سرزمین است نابود شوند. به ناگاه به گفتۀ نتانیاهو، نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستى: "بر دروازههاى بیت المقدس حکومتى وابسته به جمهورى اسلامى ایران تشکیل مىشود! "فشارها بر این دولت شدت مىگیرد و حلقۀ محاصرۀ مردم فلسطین تنگتر و تنگتر مىشود؛ جنگ داخلى در صفوف فلسطینیان پدید مىآید و دولت حماس در تنگنا قرار مىگیرد.
دربارۀ ایران طرح مستقل و متمایزى وجود دارد از آنجا که حمله نظامى با توجه به توانمندىهاى منحصربهفرد ایران و سابقه مقاومت پیروزمندانۀ ملت ایران در مقابل تهاجم خارجى ناممکن مىنماید، راهبرد دو پایۀ"فشار از خارج و فروپاشى از داخل"انتخاب مىشود و اینبار تلاش ایران براى دستیابى به فنآورى صلحآمیز هستهاى، کانون اصلى فشار علیه این کشور قرار مىگیرد. ایران را محکوم به تعلیق فعالیتهاى هستهاى خود مىکنند اما رهبرى قدرتمند و ملت مقاوم ایران ایستادگى مىکنند.
آمریکا با همراهى دولتهاى اروپایى، قطعنامه تحریم ایران را در شوراى امنیت سازمان ملل، با انگیزۀ تشدید فشار بر ایران و ایجاد بحرانهاى داخلى و در نتیجه تسلیم این کشور، به تصویب مىرساند و. . . عملیات همچنان ادامه مىیابد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.