سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۰۳ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
دفاعیات حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
فصل یک
مقدمه فصل یک
این بخش از دفاعیات، به بررسی اسناد و مدارک موجود در خصوص شرح جزئیات تهاجم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و بررسی اقدامات مهاجمین از دیدگاه آن بانوی بزرگوار می پردازیم.
(رسمیت دادگاه)
سکوتی محض و طولانی به اندازه تمامی تاریخ
سکوتی که از تداوم اش جنون چکه می کرد.
سکوتی به فراخنای مرگ
و باز هم سکوت...
و در آن میانه، به یکباره صدایی که هنوز صاف نشده بود و برای بیرون آمدن از گلویی منجمد، دست و پا می زد، سکوت را شکست.
چند سرفة موج دار و جریان انعکاس آن در شرق و غرب عالم.
صدای خش دار، با نفوذی عجیب این جمله را طنین انداز کرد:
«دادگاه رسیدگی به دفاعیات فاطمه، دختر پیامبر خدا آغاز شد.»
سکوتی شرم آور و محزون
و اضطرابی لرزان در قلوب بشریت
با هم همان صدا:
«این زمان در ناکجا آباد خلقت، محکمه ای بر پا شده است تا گوش فرا دهد به دفاعیات کسی که مدعی است تنها جرمش، عصمت الاهی اوست و به اندازة تمامی عصیان های کرده و نکردة عالم، پاک است.
اما این تنها یک ادعا است و باید شنید و دید دلایلش را بر حقانیت اش و آنگاه تصمیم نهایی گرفته شود.
در این دادگاه هیات منصفه ای در میان است که اعضای آن را نوع بشر با هر زبان و فکری تشکیل می دهند. می توان گفت هیات منصفه، حقیقت انسان است در پیچ و خم بستر تاریخ؛ این حقیقت، هزاران سال است که مانند موجی در میان نسل ها سریان دارد. در این محکمه دفاعیات فاطمه، به هیات منصفه ارجاع داده خواهد شد. اعضای آن هم کسانی نخواهند بود جز انسان ها و عقولشان که در هر کجای زمان و مکان می توانند حضور داشته باشند.
در این محکمه تنها یک سوال مطرح می شود؛«چه دفاعی از خود دارید؟»
و از خود دفاع خواهد کرد.
ایشان وکیل مدافعی دارد که هنوز در دادگاه حاضر نشده و معلوم هم نیست که چه زمانی بیاید! به این دلیل است که محکمه تا کنون رسمیت خود را اعلام نکرده است. اما دیگر مجال انتظار نیست. باید که از خود دفاع کند؛ تنهای تنهای تنها ...!
پس بگو ای دختر رسول خدا که چه دفاعی از خود دارید؟
سکوت...
و باز هم همان سکوت...
یکباره، صدایی گرم و زلال که بوی بهشت را در قلب جاری می کرد و یاد رسول خدا را در پیچ و خم خاطره ها، زنده می گرداند، با لرزشی معنا دار، سکوت محکمه را کنار زد:
«من فاطمه ام، فاطمه ...
خداوند ازلی مرا کوثر نام نهاده است. روزی پدرم گفت که کوثر تجلی حسن خوبی هاست (قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لو کان الحسن شخصا لکان فاطمه بل هی اعظ. معنی= اگر حسن و خوبی به صورت شخصی می شد هم آینه فاطمه می گردید، بلکه فاطمه برتر از حسن است-فرائد السمطین 2/68) و تو کوثر کائناتی! من آن فاطمه ام که در آسمان ها فرشته ام می خوانند و به صورت انسانی تجسم یافته ام(قال الامام الرضا علیه السلام: هی الحوراء الانسیه-بحارالانوار 46/173)، یا مرا لیله القدری لقب نهاده اند که قرآن در آن جلوه کرده است(قال الامام الصادق علیه السلام: اللیله فاطمه و القدر الله، فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر-تفسیر فرات الکوفی/581 و بحارالانوار 43/65). من پاره تن پیامبر خدایم، پاره تن محمدم.
پدرم خود می گفت که ای فاطمة من، تو قلب و روح منی (قال رسول الله صلی الله علیه و آله:فهی بضعه منی و هی قلبی و روحی التی بین جنبی.معنی= فاطمه سلام الله علیها پاره تن من است و او قلب و روح من است که در میان سینه ام جای گرفته. کشف الغمه 1/408) و مادر من(کان النبی یعظم شانها و یرفع مکانها و کان یکنیها بام ابیها... – کشف الغمه 1/462)، و شاید مادر تمامی پیامبران(قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی-شوری/23). و این حقیقتی بود که او می سرایید تا دیگران باورش کنند.
من یگانه شخصیتی هستم که کفو علی بن ابیطالب نام گرفته(قال رسول الله صلی الله علیه و آله:لولا کان الفاطمه کفو ابدا-بحارالانوار 43/58). همان کسی که طاعتش را بر جملة خلایق لازم و واجب نمودند(قال الامام الباقر علیه السلام: لقد کانت مفروضه الطاعه علی جمیع من خلق الله من الجن و و الانس و الطیر والوحوش و الانبیاء و الملائکه- دلائل الامامه/28 –طبری-). و اقرار به فضل و محبتش، شرط اول تکامل پیامبران است(قال الامام الصادق علیه السلام: ما تکاملت النبوه لنبی حتی اقر بفضلها و محبتها.- مجمع النورین/40 به نقل از مدینه المعاجز).
من فاطمه ام، همین...