بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی
و تو چه می کردی...

نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر
می گشت؛ از او پرسیدند:ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه ی آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای نداد. گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟ پاسخ دهم:هر آنچه را که از توانم بر می آمد... .
****
ابراهیم زمان چون یوسف،در چاه غیبت گرفتار است و دوستانش با گناهان و بی توجهی ها جانش را بر منجنیق آتش می گذارند، او را بر صلیب می کشند و دوستدارانش سر گشته ی طور سیناست.
اما به زودی یوسف از چاه برون خواهد آمد...
... و مرا خواهند پرسید: و تو چه کردی؟
و خوشا به حال گنجشکان سر افراز
در پناه صاحب الزمان
- ۱ نظر
- ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۷