دهــــلاویــــــــه

دهلاویه
دهــــلاویــــــــه

بسم الله الرحمن الرحیم
آجرک الله یا صاحب الزمان
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
یا ابوفاضل مددی
عباسم و در پی خطر می گردم
اطراف خیم تا به سحر می گردم
صد بار اگر علقمه را فتح کنم
هر بار دوباره تشنه بر می گردم
این وبلاگ جهت خشنودی حضرت مهدی عج ایجاد شده و هر گونه کپی برداری از این وبلاگ باعث خشنودی ائمه عصمت و طهارت می گردد.

یا علی التماس دعا.
العبد الحقیر سید مجتبی علمدار.

بهترین دل نوشته ها
    • در دست راه اندازی
  • بایگانی

    قسمتی از وصیتنامه شهید مجتبی بابایی زاده (قسمت اول )

    پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۵۶ ق.ظ

    قسمتی از وصیتنامه شهید مجتبی بابایی زاده

    شهید مجتبی بابایی زاده در قسمتی از وصیت نامه ی عرفانی خود می گوید:

    ... چه خوب است که انسان از لحظه ی مرگش مطلع نیست و موت بی خبر به سراغ آدمی می آید. اگر این چنین نبود، چه بسا آدمی به واسطه آگاهی از لحظه ی مرگش تا دقایقی قبل از مرگ به خدا فکر نمی کرد و چه گناهانی که مرتکب نمی شد و در لحظه ی مرگ استغفار می کرد و چنین دنیایی چه می شد!؟

    الحق که تو جای حق نشسته ای و اینجاست که عدالت تو خود نمایی می کند. خدایا وصیتم را در چند قسمت و برای هر مخاطب می نویسم. ابتدا به خالق عزیز خودم: این یگانه باور صادق. خدایا من به جایی رسیده ام که انسان روزی باید بمیرد پس تلاش برای بقا را نمی پسندم.

    خدایا عیبی ندارد که باور خودم را درباره ی شهادت و آزادگی اعلام کنم؛ زیرا می دانم خدای من سخت گیر نیست. خدایا برای من شهادت، لحظه ای است که در اوج آمادگی جان می دهم؛ چون در عصر ما این باور است که شهید باید در راه جهاد و در معرکه ی نبرد با کفار شهید شود.

    من این را آموختم که اسم شهید آن هم از نظر زمینیان مهم نیست، بلکه مهم آن است که تا دقایق آخرین عمرم در صف حق جویان و در مقابل ظالمان باشم.

    حالا این صف ممکن است در جبهه باشد یا در خیابان شهرم و یا در هر جایی دیگر که ظلم شود. خدایا در این مدت زمان عمرم که نمی دانم کم بود یا زیاد قصد خدایی بودن داشتم، ولی در مواردی دشمن تو، شیطان، مرا اغفال کرد.

    خدایا طلب عقو و مغفرت می کنم. خدایا باز هم به من فرصتی بده تا در لحظه ی جان کندن بتوانم این کلمات را بر زبان بیاورم.

    خداوندا عمر من همزمان شد با شروع حکومت الهی و اسلامی، از وقتی خوب و بد را از هم تشخیص دادم تمام عشقم به این انقلاب بود. در زمان حیات خمینی کبیر کودکی بیش نبودم.

    البته حسرت نمی خورم، چون بعد از آن پیر بزرگ، سایه ی ولی و امامی دیگر بر سر این ملت ماند. خدایا خودت خوب می دانی که از همان نوجوانی عشق به ولایت در من زنده شد که البته از شیعه ی اثنی عشری غیر از این مقبول نیست.

    خدایا دعا می کنم که مرگ من فایده ای برای خلق خودت و دین خودت داشته باشد که خود آن را شهادت نامیده ای. و شهادت من رو به دشمن و قاتلان من از شقی ترین و ظالم ترین دشمنان تو باشند.

    ملیت و دین ظاهر آن ها برایم فرق ندارد. مهم این است که در مقابل دشمنان تو شهید شوم. خدایا مرگ مرا حادثه ای طبیعی قرار نده! خدایا مرگ مرا شرفتمندانه و جوانمردانه قرار بده!

    خدایا کمکم کن که قبل از شهادت سهمی در انتقام ظلمی که در حق محمد و آل او شد داشته باشم و خدایا تمام دغدغه های من را خودت می دانی، رحمت و عنایت را از این ملت و این حکومت و این رهبری کم نکن!

    نظرات (۲)

  • سیدمحسن علوی
  • سلام
    ممنون که بهمون سرزدید...
    چه قدر آقا مجتبی رو مشناسید؟؟؟
    منو مجتبی چند سال باهم بودیم...
    پاسخ:
    سلام من خود مجتبی هستم.
    یعنی اسم و فامیلیم سید مجتبی علمدار هست.
    یا علی التماس دعا
    سلام 
    مطالب وبتون عالیه 
    ثواب الله خیر 
    اجر کارتان با خدا 
    ولی یادتون باشه شما در وب من نظری ندادیداااااااااااا !!!
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی